English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
field of application U میدان کاربرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
water power utilization U کاربرد انرژی هیدرولیک کاربرد نیروی ابی
compound wound generator U ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court U میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field U میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law U جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery U اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield U میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
usages U کاربرد
usage U کاربرد
employment U کاربرد
uses U کاربرد
implementation U کاربرد
use U کاربرد
application U کاربرد
using U کاربرد
end use U کاربرد
applicability U کاربرد
implementation U کاربرد
applications U کاربرد
applications U کاربرد استفاده
conditions of use U شرایط کاربرد
application oriented U کاربرد گرا
application of load U کاربرد بار
application of a force U کاربرد نیرو
applicability U کاربرد پذیری
type of use U نمونه کاربرد
application U کاربرد استفاده
applicable U کاربرد پذیر
standby application U کاربرد جانشین
courses U میدان تیر میدان
course U میدان تیر میدان
coursed U میدان تیر میدان
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
server based application U برنامه کاربرد شبکه
instrumentation U کاربرد وسائل سنجش
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
lock option U اختیار کاربرد قفل
domain knowledge U دانش محیط کاربرد
to inure U کاربرد پذیر شدن
utilization U کاربرد روزانه استفاده
to go into effect U کاربرد پذیر شدن
to take effect U کاربرد پذیر شدن
to come into operation U کاربرد پذیر شدن
commitment U تسلیم کاربرد نیرو یا قوا
application of load U فرود بار کاربرد نیرو
commitments U تسلیم کاربرد نیرو یا قوا
employment U کاربرد نیروها یا جنگ افزارها استفاده از
reworks U برای کاربرد مجدد آماده کردن
utilitarianism U کاربرد گرایی اعتقاد باینکه نیکی
rework U برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworked U برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworking U برای کاربرد مجدد آماده کردن
other than [usually used in negative sentences] <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
application study U بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
keypad U مجموعهای از کلیدهای خاص برای کاربرد مشخص
This dictionary has many examples of how idioms are used . U این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
interface human machine interface U امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
HMI U امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
HMI's U امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
frees U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
Phone Dialer U امکانی در ویندوز که به کاربرد مکان شماره گیری از کامپیوتر خود میدهد
freeing U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
freed U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
privilege U وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند
hasty breaching U نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
cybernation U کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
mobile warfare U جنگ سیال جنگی که در ان طرفین بامبادله اتش و کاربرد مانورو استفاده از زمین ابتکارعملیات را به دست گرفته وحفظ می نمایند
static employment U کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
phenolic epoxy U خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
photocomposition U کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
pick U نخ پود [در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
bionics U مطالعه سیستمهای زنده به منظور ارتباط دادن ویژگی هاو اعمال انها به توسعه سخت افزار مکانیکی و الکترونیکی کاربرد علم بیولوژی درمهندسی الکترونیک و سایرعلوم مهندسی
open space U میدان
agora U میدان
zero field U بی میدان
forum U میدان
piazza U میدان
frontage U میدان
reach U میدان
trone U میدان
arenas U میدان
reached U میدان
arena U میدان
reaches U میدان
reaching U میدان
field line U خط میدان
forums U میدان
line of force U خط میدان
plaza U میدان
line bay U میدان خط
frontages U میدان
aims U میدان
field U میدان
space U میدان
spaces U میدان
fielded U میدان
place U میدان
domains U میدان
domain U میدان
fields U میدان
aimed U میدان
plains U میدان
scope U میدان
ring U میدان
ROUNDABOUT U میدان
sq U میدان
aim U میدان
plainest U میدان
plain U میدان
plainer U میدان
places U میدان
placing U میدان
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
field of fire U میدان تیر
visual field U میدان دید
field of regard U میدان دید
field of fire U میدان اتش
field of force U میدان نیرو
field of battle U میدان رزم
field of gravity U میدان ثقل
field of vision U میدان دید
field regulator U نافم میدان
field of vision U میدان بینایی
field pole U قطب میدان
field range U میدان تیرجنگی
effective field U میدان موثر
electric field U میدان الکتریکی
field of view U میدان دید
field rectifier U یکسوساز میدان
field of consciousness U میدان هشیاری
field of battle U میدان جنگ
field of attention U میدان توجه
field displacement U جابجایی میدان
electromagnetic spectrum U میدان الکترومغناطیسی
field distortion U انحراف میدان
field distortion U اعوجاج میدان
field distribution U پخش میدان
field effect U اثر میدان
field energy U انرژی میدان
field equation U معادله ی میدان
field direction U جهت میدان
f.of battle U میدان جنگ
front porch U میدان جلو
field constant U ثابت میدان
field control U کنترل میدان
field current U جریان میدان
field density U چگالی میدان
field equation U معادلات میدان
field exciation U تحریک میدان
field judge U داور میدان
field length U درازای میدان
field magnet U میدان مغناطیسی
field magnet U اهنربای میدان
field mark U نشان میدان
field of action U میدان اثر
field excitation U تحریک میدان
field flux U شاره میدان
field form U نمودار میدان
electromagnetic field U میدان الکترومغناطیسی
field frequency U بسامد میدان
field repetition rate U بسامد میدان
field intensity U شدت میدان
electrostatic field U میدان الکتروستاتیکی
obstacle course U میدان موانع
rotary field U میدان دوار
rotating field U میدان گردان
sensory field U میدان حسی
series field U میدان زنجیری
shunt field U میدان شنتی
solenoidal field U میدان سولنئیدی
stray field U میدان هرز
tension field U میدان کششی
radiation field U میدان تابش
radar ranging U میدان رادار
on sight U در میدان دیددوربین
outfight U از میدان در کردن
perceptual field U میدان ادراکی
phenomenal field U میدان پدیداری
plaza U میدان عمومی
protected field U میدان محفوظ
psychological field U میدان روانی
purview U حدود میدان
test bay U میدان ازمایش
the butts U میدان تیراندازی
tube of force U لوله میدان
race course U میدان مسابقه
field [algebraic structure] U میدان [ریاضی]
The Ferdowsi Square . U میدان فردوسی
oilfields U میدان نفتی
two phase field U میدان دو فاز
unfield U میدان بالا
uniform field U میدان یکنواخت
vector field U میدان برداری
village green U میدان دهکده
visibility range U میدان دید
zero field U میدان صفر
oilfield U میدان نفتی
field rheostat U رئوستای میدان
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com